Friday, August 27, 2010

چاپ شده در روزنامه ی شرق - 4 شهریور 89


فرار از حجم های قوطی کبریتی

مصاحبه با بابک شکوفی طراح سینما آزادی و سینما تماشا

مسعود مرعشی- علی غرقی


سینما آزادی یکی از پرحاشیه ترین بناهای کشورماست. آتش سوزی مشکوک، تخریب بی جهت(در حالی که پروژه از نظر بسیاری متخصصان قابل تعمیر و بازگشت بود)، مسابقه معماری پر حرف و حدیث، تعویض کارفرما، کوچک شدن زمین، ساخت ضرب العجلی و...

همه این ها، مهندس بابک شکوفی، معمار مجموعه جدید را بر آن داشته تا در مجموعه «وقایع التفاقیه تماشاخانه آزادی» گفته ها و نا گفته های این پروژه را به قلم بیاورد. از این رو با او به گفت و گو نشستیم تا فراتر از مصاحبه های انجام شده در این چند سال، برای ما از روند ساخت پردیس سینمایی آزادی و هم چنین پردیس سینمایی تماشا بگوید.

*-آقای مهندس؛ بیشتر از دو سال از بهره برداری ساختمان جدید سینما آزادی می گذرد. اگر بخواهید خودتان را جای یک عاشق پر و پا قرص فیلم و سینماروی قدیمی بگذارید، ساختمان جدید، چه قدر به آن سینمایی که دوست داشتید به جای سینما شهرفرنگ ساخته شود، نزدیک است؟

من در ابتدا بگوبم که یک ساختمان وقتی ساخته می شود، نیروهای زیادی هستند که در شکل گیری آن چه که در نهایت به وجود می آید و مورد استفاده قرار می گیرد، دخیل هستند. فقط یکی از این نیروها طراح است. نظرات و سلایق کارفرما و صاحب کار و مشتری آن پروژه، شرایط اقتصادی حاکم بر طرح، این که چه پیمان کاری را برای ساخت پروژه انتخاب بکنند و در مجموع شرایط مدیریتی حاکم بر دستگاه سازنده طرح، کاملاً تاثیرگذار هستند. اگر من از همان اول آزاد بودم که یک برنامه فیزیکی را برای زمین پیشنهاد بکنم، ممکن بود برنامه متفاوتی را به عنوان برنامه ایده آلم برای ایجاد یک مجموعه سینمایی درآن نقطه از شهر پیشنهاد بکنم. اما واقعیت اینجاست که زمانی که طراحی این پروژه را (آن طرحی که در نهایت ساخته شده) شروع کردم، در مقابل یک بایدهایی قرار گرفتم که با توجه به تجربه چندساله ای که سر این پروژه داشتم، می دانستم که در خارج از چارچوب این بایدها، اینجا اصلا مجموعه سینمایی اجرا نمی شود. مثلا از طرف کارفرما از من خواسته شده بود که حتما این مجموعه باید سه طبقه فضای تجاری داشته باشد که این مصوب کمیسیون ماده پنج شهرداری تهران بود. اگر من مخالفت می کردم، تنها اتفاقی که می افتاد این بود که می گفتند ممنون! ما با شما کار نمی کنیم و بعد با یک معمار دیگر که حاضر می بود با آن شرایط کار بکند، قرارداد طراحی را می بستند. اما من چون برنده آن مسابقه بودم، برنده خیلی جدی اش هم بودم و برایم خیلی مهم بود، می خواستم آن را به هر ترتیبی انجام بدهم. طی این سال ها من چندین بار آن پروژه را طراحی کرده بودم؛ یک بار برای مسابقه طراحی کردم.همان طور که می دانید مسابقه اش در شرایطی اجرا شد که قرار بود زمین شرقی سینما که الان قرار است در آن پارکینک ساخته بشود، به زمین فعلی اضافه شود. یعنی یک زمین دو هزار متری در اختیار شرکت کنندگان مسابقه گذاشته بودند.آن طرح من که برنده ی مسابقه شد، برای آن زمین بزرگ طراحی شده بود.) بعد از چندین سال گفتند که نتوانسته اند آن زمین کناری را بخرند و یک زمین 800 متری (کمتر از نصف زمین مسابقه) را در اختیار دارند که می خواهند در این زمین اجرا کنند. بنابراین آن طرحی که من با آن در مسابقه برنده شدم را کنار گذاشتم و از اول طراحی کردم. سری بعد کارفرما عوض شد و من برای بار سوم از ابتدا طراحی کردم. اول حوزه هنری کارفرما بود، بعد از آن شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شهرداری تهران کار را در دستش گرفت. در اصل آن برنامه فضایی، هم به من تحمیل شد، هم به شهر تحمیل شد و هم به علاقه مندان به سینما. در این مورد کاری نمی توانستیم بکنیم. نه من و نه شهروندان زورمان نمی رسید که مجموعه تجاری را از ساختمان حذف کنیم. اگر آن مجموعه تجاری را از طرح حذف می کردیم، شک نداشته باشید که الان سینما آزادی وجود نداشت.

*-پس مصوبه کمیسیون ماده پنج هم تاثیر زیادی روی طرح داشت.

بله. سال 82 مصوبه ای تصویب شد به خاطر این که بخش خصوصی را برای سرمایه گذاری در ساخت سینما تشویق بکنند. گفتند هر کسی که سالن سینمایی بسازد، معادلش اجازه تجاری می گیرد. مثلا اگر دو هزار متر سینما بسازد، به او مجوز دو هزار متر تجاری می دهند. بعد از این که این مصوبه تصویب شد، نهضت جدید ساخت مجموعه های سینمایی عمدتا در تهران و بعد در شهرستان ها شروع شد. همه سینماهای جدیدی که در این مدت ساخته شده، عملا در این چارچوب قرار دارند. به غیر از یکی که البته دلیل آن را هم خواهم گفت.

البته این را هم بگویم که قرار بود از این امتیاز بخش خصوصی استفاده بکند ولی طبق معمول باقی چیزهای ما، اوضاع طبق آن چیزی که در اول صحبت می شود، پیش نرفت و تا الان عمدتا شهرداری از این امتیاز استفاده کرده است. تعداد کمی از این مجموعه های سینمایی را واقعا بخش خصوصی سرمایه گذاری کرده. شاید کمتر از 20 درصد آن چه که ساخته شده.

با این اوصاف من در کنار این داستان، سعی کردم یک فضای مطلوب و شهری درست کنم. اصولا کنار هم قرار گیری کاربری های عمومی شهری (مثلا تجاری در کنار فرهنگی) با این هدف که مخاطبین هر یک از این کاربری ها بیایند و کاربری دیگر را هم تقویت کنند، چیز بدی نیست و در دنیا هم دارد انجام می شود. من سعی کردم این پیش فرض را به نوعی تلفیق کنم با همدیگر که ما در مجموع یک مجموعه ی پویای عمومی شهری داشته باشیم. الان عمده فضاهای تجاری یا خدماتی سینما آزادی و یا حتی بعضی کافی شاپ ها راه نیفتاده اند؛ یکی از دلایل آن هم یک سری موانع و پیچیدگی هایی است که مالکیت فعلی سینمایی تحمیل کرده است. یعنی اگر دست بخش خصوصی بود، خیلی طبیعی مزایده ای گذاشته می شد و با مناسبات شفاف و روشن اقتصادی آن را فروخته بودند. به همین دلیل که گفتم، آن ساختمان هنوز عملکرد نهایی خودش را که برایش طراحی شده، نشان نمی دهد. آن ساختمان طراحی شده برای نوعی حرکت گشت و گذاری بین طبقات. بروی بالا، بیایی پایین. به عنوان مثال کسانی که بلیط سینما خریده اند، تا زمانی که سانس شروع بشود در بین تجاری ها بگردند و راه بروند و قدم بزنند. آن فضای تجاری و دیدن ویترین ها خودش یک سرگرمی است و بالعکس، کسانی که برای مجموعه ی تجاری وارد آن مجموعه می شوند (که الان هنوز مجموعه چنین مخاطبی ندارد) وقتی که خسته شدند، سری هم به طبقات بالاتر هم بزنند و ببینند الان چه فیلم هایی در اکران است... در نتیجه من هنوز خودم نمی دانم که آن ساختمان بعد از این که همه کاربری هایش راه بیفتد، تا چه حد به آن ایده آلی که برایش طراحی شده، نزدیک می شود. ساختمان هنوز راه نیفتاده؛ هنوز لنگ است.

*-با توجه به تجربه ای که در این سینما داشته اید، فکر نمی کنید سیاستی که اصرار در ساخت مجموعه های بزرگ تجاری-تفریحی (مولتی پلکس) در سطح تهران دارد، بهتر است در بعد اقتصادی قضیه کمی عقب نشینی بکند و با کم کردن سرانه کاربری تجاری، روی بعد فرهنگی مجموعه ها تاکید بیشتری بکند؟

حتما همین طور است. دلیل ندارد که همه جا همین فرمول 50% فرهنگی، 50% تجاری انجام شود. براساس مطالعات و امکان سنجی های اقتصادی شاید باید بگوییم در فلان نقطه که مخاطب سینما زیاد است 25% از این فضا تجاری باشد، 75% اش سینمایی. چون بازده اقتصادی اش را در آن نقطه از شهر دارد. طبیعتا این مصوبه نباید به صورت مکانیکی و همیشه یکسان اعمال بشود.

*-پس اگر ما در ساختمان جدید سینما آزادی، نشانه چندانی از خاطره جمعی سینما شهرفرنگ نمی بینیم، این بیشتر به خاطر تعریف مسئله متفاوتی است که کارفرما برای این پروژه تعیین کرده بود.

حتما همین طور است. ببینید، کارفرما می خواست زیربنای زیادی را با کاربری های متفاوت در زمین خیلی کوچکی بسازد. آن جا زمینی 800 متری است و نسبت به زمین قبلی سینما آزادی که سوخت، از سمت خیابان بهشتی، هفت هشت متر عقب نشینی هم دارد. یعنی از زمین سینما آزادی قبلی هم کوچک تر است. در آن زمین کوچک، جایی که قبلا دو سالن سینما بوده، باید پنج سالن سینما و مقدار زیادی فضای تجاری، رستوران و کافی شاپ طراحی می شد. بزرگترین مشکل من به عنوان طراح این بود که چگونه این همه فضا را در این زمین کوچک جا بدهم و ارتباطاتش را حل کنم. این کار واقعاً سختی بود. وقتی که شما حجم زیادی از کاربری را دارید . حجم زیادی از زیربنا را دارید که باید در زمین کوچکی ساخته شود، ساختمان شما ناگزیر خیلی بلند می شود؛ به خصوص که سالن های سینما و فضاهای تجاری هرکدام ارتفاع بلندی می خواهند. پس ساختمان مرتفع می شود و در عین حال دست معمار برای این که یک سری بازی های حجمی و تنوعات حجمی در ساختمان ایجاد کند، تا حد زیادی بسته می شود. حجم نزدیک می شود به یک حجم بسته قوطی کبریتی. همه تلاشم این بود که از این حجم خیلی بسته و تو پر قوطی کبریتی فرار کنم. با ایجاد یک سری تنوع ها، عقب نشینی ها، شکافت هایی که توی آن فضای فشرده ایجاد می کردم. در واقع موضوع طراحی این ساختمان فرار از محدودیت هایی است که به آن تحمیل شده بود. یعنی فرار از تراکم زیاد (این ساختمان نزدیک به هزار درصد تراکم دارد)، فرار از فشردگی زیاد، فرار از مشکلات عملکردی و چرخه حرکتی. برای اولین بار بود که در ایران، سالن اصلی سینما در ارتفاع بالای چهل متر از سطح زمین ساخته می شد و این خودش در شروع کار، ترسناک بود. آیا این کار می کند؟ آیا تو می توانی مردم را چهل متر ببری بالاو بعد چهل متر آن همه جمعیتی را که به طور فشرده از در سینما خارج می شود را تخلیه کنی؟

*-آن سینمایی که گفتید بر اساس مصوبه کمیسیون ماده پنج شهرداری ساخته نشده، پردیس سینمایی ملت نیست؟

بله. سینما ملت برعکس اکثر مجموعه های سینمایی که شرکت توسعه فضاهای فرهنگی ساخت، فضای تجاری ندارد. فقط یک فضای تجاری حداقلی در حد یک کتابفروشی.

*-دلیل خاصی دارد؟

بله، دقیقا دلیل خاصی دارد. به خاطر این که خود شرکت توسعه فضاهای فرهنگی سرمایه گذار آن مجموعه نبود. خودش پولش را نمی داد، در نتیجه تجاری هایش هم مال خودش نمی شد. پول آن مجموعه را شهرداری منطقه می داد. اگر آن جا تجاری می گذاشتند، مال شرکت توسعه نمی شد، مال شهرداری منطقه می شد در نتیجه شرکت توسعه انگیزه ای نداشت آنجا تجاری ایجاد کند. پس عدم تامین هزینه های ساخت مجموعه ی سینمایی ملت این امکان خوب را ایجاد کرد که در آن بخش تجاری نباشد. به همین خاطر دست معمار آنجا برای طراحی بازتر باشد.

*-بافت مخاطبان سینما آزادی کنونی نسبت به سینمای قبلی تفاوت کرده است. در حال حاضر این سینما بیشتر مورد توجه آن قشری قرار گرفته که قبلا کمتر به سالن های سینما می آمدند، در صورتی که سینمای سابق، یک مرکزیت فرهنگی قوی داشت و پاتوق سینمادوستان بود. الان مرکزیت فرهنگی این مجموعه به جاهای دیگری در تهران منتقل شده؛ مثل سینما فرهنگ و پردیس سینمایی ملت و موزه سینما. آیا شما این تغییر مخاطب را در طرح اولیه تان هم پیش بینی کرده بودید؟

بله. مخاطبینی که من برای این مجموعه در نظر گرفته بودم ، گسترده تر از مخاطب قبلی اش بود. بیشتر از یک فضای پاتوقی. من در واقع ایجاد یک میدان عمومی شهری را در نظر داشتم. میدان می تواند یک فضای باز با همان مفهوم کلاسیک میدان نباشد. یک فضای عمومی شهری است که حالا در یک فضای بسته اتفاق افتاده و می تواند مخاطبین وسیعی را از همه جای شهر داشته باشد. وقتی شما 5 سالن سینما دارید، دیگر فضا، فضای پاتوقی نیست. وقتی شما مقدار زیادی فضای تجاری و کافی شاپ و رستوران دارید (که هنوز رستوران طبقه منفی یک افتتاح نشده است) دیگر شما آن فضای پاتوقی را ندارید. در نتیجه من کاملا هدف گیری کردم تا اینجا یک فضای عمومی شهری با امکانات نسبتا وسیع تر بشود. بعد از آن که همه آن کاربری ها افتتاح شود، ساختمان رفتار نهایی خودش را نشان می دهد. هنوز نشان نداده. ولی باز طبق آمارهایی که مراجع رسمی می دهند، بیش از سی درصد کل فروش بلیت های سینما در شهر تهران را مجموعه سینمایی آزادی دارد. همین موضوع نشان دهنده این است که دارد با استقبال بالایی مواجه می شود.

*-آقای مهندس، اسم شما همیشه کنار اسم سینما آزادی می آید. از دید یک معمار، از چنین موضوعی ناراحت نیستید؟ ترجیح نمی دهید که کارهای بیشتری انجام بدهید و شما را با یک مجموعه پروژه معماری بشناسند، نه فقط یک پروژه خاص؟

نه! من راضی هستم. علی رغم همه اتفاقاتی که در طول ساخت سینما آزادی افتاد و به آنها اشاره کردم و محدودیت هایی که برای من وجود داشت، باز در مجموع من از آن چه که از کار در آمده، راضی هستم. در اواخر پروژه می خواستند خیلی سریع کار را تمام کنند تا آن را به دهه فجر 86 برسانند. این عجله باعث شد در دو ماه آخر کار را ماست مالی کنند و جزئیات را تمیز اجرا نکنند. اما علی رغم همه این چیزها من باز در مجموع از این ساختمان راضی هستم به خاطر این که اینجا ایران است و می توانست خیلی اتفاقات بدتری بیفتد. حجم نمای خارجی ساختمان دقیقا مطابق طرح و نقشه و سلیقه ی من اجرا شد که می توانست نشود. مثلا در مقطعی این جنس نما را می خواستند تمام کامپوزیت آلومینیوم بکنند. من از متنفرم این کامپوزیت آلومینیم. الان مد شده است و هر بقالی می آید نمای بقالی اش را کامپوزیت آلومینیوم می کند! این به نظرم یکی از نشانه های خودباختگی ماست که فکر می کنیم این ماتریال الان پیکان پیش برنده معماری در غرب است. چنین چیزی نیست! در مقطعی کارفرما ناگهان تصمیم گرفت نما را کامپوزیت آلومینیوم بکند. ما آن موقع نظارت نداشتیم، دستمان بسته بود. من فقط می توانستم به کارفرما توصیه و علاقه شخصی ام را بگویم و در آن شرایط کارفرما اصلا الزامی نداشت که حرفم را قبول بکند کما این که در خیلی از چیزها به خصوص فضاهای داخلی حرف هایم را قبول نکرد. من می گفتم ساده ساده ساده! آن ها گرفتند و دکوراسیون داخلی را شلوغ کردند. در یک زمانی یک مقامی آمد یک روز از کارگاه ساختمانی بازدید کرد. بعد از آن که تازه تصمیم گرفته شده بود که نما سیمان شسته بشود (همین رنگی که الان وجود دارد، مد نظر من بود) ناگهان این مقام که حالا نمی خواهم اسمش را بگویم، البته شهردار نبود کس دیگری بود...

*-شما اسمش را به ما بگویید، ما نمی نویسیم!

می گویم شهردار نبود، ربطی به آقای قالیباف نداشت. یکهو آمد گفت که سنگ خاکستری دراین سیمان شسته به کار ببرید و نما را خاکستری بکنید که این چرک مرد بشود. من اصلا نمی دانم چرا و به چه دلیل. یک روز آمدم روی دیوار، نمونه های سیمان شسته ای که زده بودند را دیدم. نمونه های وحشتناکی مثل آسفالت؛ سیاه! خاکستری! که اصلا اگر تمام این ساختمان آن قدر سیاه و خاکستری اجرا می شد، مثل این بود که تمام نمای این ساختمان آسفالت می شد. واقعا با بدبختی توانستم سازندگان را مجاب کنم که این کار را نکنند. پس می توانست اتفاقات خیلی بدتری هم بیفتد و خوشبختانه آن اتفاقات بدتر نیفتاد و به همین دلیل است که من از این مجموعه راضی ام. من در پروژه هایی که بعد از سینماآزادی انجام داده ام، یک کارهای دیگری کرده ام. همین الان مرتب سعی می کنم تجربیات جدیدی را امتحان کنم. فکر نمی کنم معماری من با سینما آزادی تمام شده باشد. ولی صریحا از این که اسمم در کنارش باشد راضی ام. علی رغم عدم رضایت هایی که گفتم.

به هر حال این یک معماری است که من چندین سال پیش کردم. همین الان دارم کارهایی می کنم که در آن ها از تجربیات کارهای گذشته ام استفاده کردم و همین طور دارم کارهایم را مدام بهتر می کنم؛ پردیس سینمایی تماشا را من یکی دو سال قبل از این که سینما آزادی اجرا شود، طراحی کرده بودم. من خودم پردیس سینمایی تماشا را بیشتر دوست دارم چون آن جا دستم باز بود. یعنی در یک زمین باز توانستم به زعم خودم یک مجسمه ی شهری طراحی بکنم که آن بازی های حجمی که می خواستم و آن نور معماری که خیلی بهش علاقه مندم، را با آزادی بیشتری توانستم داخل آن اجرا کنم. یک ایده هایی (مثلا وجود پله های نمایان دوار روی نما) که در طرح برنده مسابقه سینما آزادی بود، در طرح سینما تماشا هم هست به همین دلیل من پردیس سینمایی تماشا را بیشتر دوست دارم. در سینما آزادی دستم خیلی بسته بود.

*-فرایند ساخت سینما تماشا هم به فرایند ساخت سینما آزادی شبیه بود؟

نه. خوشبختانه ما در سینما تماشا در اجرا نظارت داشتیم. خیلی راضی تر هستم. پردیس سینمایی تماشا مطابق طرح و سلیقه من تمام شد. حالا بماند که در زمان بهره برداری، متاسفانه بهره بردار برای خودش دخل و تصرف هایی کرده. مثلا سالن اسکیتی که ما در طبقه بالا طراحی کرده بودیم را تبدیل کرده اند به تالار عروسی و یک تابلوی خیلی زشتی هم آن بالا زده اند! مراجعی باید باشد که به این مسائل رسیدگی کند؛ به حق تالیف معمار. متاسفانه در این مورد فکر می کنم سازمان هایی که باید نسبت به فرهنگ معماری حساسیت داشته باشند، این کار را نمی کنند.

Monday, May 3, 2010

چاپ شده در روزنامه ی اعتماد - هشتم اردیبشهت


نگاهي به آثار معماري و نقاشي ميرحسين موسوي
تقابل سنت و نوگرايي جاودانه نيست


در اين روزهاي داغ، نفسگير و پرالتهابي که باقي مانده به انتخابات رياست جمهوري، جامعه خبري ما تشنه اکتشاف است؛ کشف اين راز که «ميرحسين موسوي نهايتاً اصلاح طلب است يا اصولگرا؟ تفکرات سياسي، اقتصادي و فرهنگي آخرين نخست وزير ايران از 20سال پيش چه تحولاتي را به خود ديده و به کدام قطب سياسي نزديک تر است؟» موسوي در نامه تشکر از سيدمحمد خاتمي، «راه درست را اصلاحات همراه با بازگشت به اصول» مي داند و جامعه به ظاهر دوقطبي سياسي ما، در پي اين است که بداند در تفکر و به خصوص عمل ميرحسين، اصلاحات پررنگ تر است يا بازگشت به اصول؟ بررسي آثار معماري ميرحسين موسوي نکته حيرت آوري را روبه روي ديدگان ما به معرض نمايش درمي آورد، آنقدر که مرور آثار هنري او را، از بازخواني ژورناليستي رزومه غيرسياسي يک کانديداي مطرح، فراتر مي برد. در دنيا کمتر سياستمداري پيدا مي شود که در سخنراني هاي سياسي از عالم هنر، شاهد مثال بياورد. ميرحسين موسوي را به همين سبب مي توان جزء افراد نادر و کمياب حوزه سياست دانست. بارها پيش آمده که او برخلاف روال معمول در جمع هاي دولتي و حکومتي ما، با ذکر نمونه و مثال از هنرهايي همچون نقاشي و عکاسي به تشريح يک موضوع پرداخته است. بررسي زندگي آخرين نخست وزير ايران حاکي از آن است که ذهن موسوي مملو از دغدغه هاي گوناگون و متفاوت است. ميرحسين يک جا سياستمدار است، جايي ديگر معمار. گاهي نقاش است، گاهي ديگر استاد دانشگاه (آن هم استاد دانشگاهي که هم معماري درس داده، هم درسي عمومي مانند ريشه هاي انقلاب اسلامي)، زماني رئيس فرهنگستان هنر است و زماني ديگر سرمقاله نويس روزنامه جمهوري اسلامي و در تمام اين فعاليت ها رنگي از مذهب و ايدئولوژي دارد.

کارهاي هنري موسوي در زمينه معماري و نقاشي يک تشابه اساسي با رويکرد سياسي او دارد. در عالم سياست، او از اصلاح امور مي گويد، اما بازگشت به اصول را فراموش نمي کند. احزاب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب او را به عنوان کانديداي حزب برمي گزينند، اما از اردوگاه اصولگرايان نيز زمزمه حمايت برخي از افراد و گروه ها از او همچون جامعه روحانيت مبارز شنيده مي شود. مشابه اين رويکرد بينابيني در سلايق هنري ميرحسين قابل مشاهده است؛ نگاهي به معماري مدرن دارد و از معماري کلاسيک و سنتي نيز دل نمي کند. در نقاشي اش همان عناصر آشناي فرهنگ ايراني اسلامي وجود دارد، اما با بياني ميني مال و مدرن. گويا موسوي در عوالم هنر و سياست، هم دل در گرو سيستم هاي نوين و مدرن و اصلاحي دارد و هم پايبند به اصول و سنت و معيارهاي کلاسيک است. با بررسي آثار نقاشي و معماري موسوي همان طور که آقاي خاتمي اصولگرايي خود و ميرحسين در عالم سياست را غير از فاندامنتاليسم مي داند، ما هم مي توانيم علاقه ميرحسين در عالم هنر به ريشه هاي کلاسيک و سنتي را غير ارتجاعي و نوگرا بدانيم.

آشنايي با کلاسيسيسم و مدرنيسم در معماري جهان و ايران کمک مي کند که بيشتر پي به ديدگاه هاي هنري موسوي ببريم.

درگيري جهاني معماري کهن و معماري مدرن

در غرب اقتضائات و پس لرزه هاي رنسانس، کشف مصالح جديد و جنگ هاي جهاني باعث شد چندين دهه معماري متقارن، کلاسيک، مملو از تزيينات و از همه مهم تر مبتني بر مباني ايدئولوژيک به حاشيه برود و جاي خود را به معماري مدرن بدهد؛ معماري که از تمام کليشه هاي کلاسيک فرار مي کرد و تلاش داشت چيزي کاملاً متفاوت با گذشته ها باشد. مدرنيسم حرکتي انقلابي بود که باعث پيشرفت هاي فراواني در اين رشته شد و زنجيرهاي دست و پاگير کلاسيک را از آن دور کرد. اما به مرور درگير رويکردهاي اقتدارگرايانه شد، و بسياري از نقاط مثبت پيشين را هم از ريشه زد. از دست رفتن ويژگي هاي مثبت دوران کلاسيک برخي را بر آن داشت تا با تلفيق اصول سنتي و مدرن کارهايي نيوکلاسيک و پست مدرن بسازند. در کلام ترکيب نقاط قوت دو طرز تفکر ايده جالبي به نظر مي رسد اما در عمل، کليت محصول کار پست مدرنيست ها آنقدرها قانع کننده نشد. ترکيبات ظاهري و باسمه يي خيلي ها را به تمسخر اين سبک وامي داشت و عده کمي توانستند در اين سبک آثار قابل قبولي به جاي بگذارند. در ايران از دوره قاجاريه به بعد، در همان لحظاتي که امريکا و اروپا تحولات گسترده يي در زمينه هاي فرهنگ، سياست، هنر و فناوري و معماري داشت، ما دچار انقطاع در روند منطقي معماري خود شديم. تاکنون نيز نتوانسته ايم معماري چندهزارساله خود را که تا زمان صفوي در طول زمان با شرايط مختلف به روز و آداپته شده بود با هجمه اطلاعات جديد وارداتي منطبق و سازگار کنيم.

ميانه روي در سياست و هنر

همانند عالم سياست موسوي در معماري نيز ميانه روي را ترجيح مي دهد.

در معماري امروز ايران چند طرز فکر مختلف براي حل شکاف بين معماري سنتي و مدرن وجود دارد. ميرحسين موسوي در کتاب مرور آثارش در اين باره مي نويسد؛ «عده يي تقليد کامل را چاره دانسته اند و عده يي التقاط و عده يي نيز برگشت به قرون سابق، و بعضي نيز گاهي اين را گفته و عمل کرده اند و گاه آن را، و بلبشو ادامه داشته است.» همان طور که موسوي مي نويسد هستند معماراني که دوست دارند گذشته پرشکوه معماري ايراني پيش از اسلام و بعد از اسلام را به معماري امروزي پيوند بزنند متاسفانه اين تلاش در خيلي از موارد به محصولي کاريکاتورگونه منجر شده که هر ناظري را به خنده وامي دارد. استفاده باسمه يي و نچسب از مصالح و طرح هاي قديمي در فضايي که فاقد هويت معماري است يا بهره بردن از مصالح جديد براي طرح هاي عيناً کپي شده سنتي، ابتدايي ترين و کودکانه ترين روش براي تلفيق اين دو گونه است. محصول تقليد فرمال از يک شيوه و سپس ترکيب ناهمگون با شيوه ديگر توسط اين گروه از آرشيتکت ها، به لحاظ هنري دست کمي از ساختمان هاي فاقد کيفيت معماري که به تنهايي توسط مهندسان عمران و بساز و بفروش ها ساخته مي شوند، ندارد. اما در اين بين هستند معماران اهل تفکري که تلاش دارند با دستيابي به ريشه هاي فکري اين دو سبک آنها را به شکل مناسبي با هم دربياميزند. ميرحسين موسوي را مي توان از دسته معماران و نقاشان جست وجوگري دانست که در تلاش براي رسيدن به نتيجه يي مطلوب از اين تلفيق هستند. براي اثبات اين مدعا دو نکته به کمک ما مي آيد؛ اول اظهارنظرهاي موسوي در اين باره است که شناخت خوب او را از مساله نشان مي دهد و از آن مهم تر عمل او يا به عبارت بهتر، ساختمان هاي طراحي و ساخته شده توسط اوست. اظهار نظرها و طراحي هاي او را از نظر مي گذرانيم.

اظهارنظرهاي موسوي درباره سنت و مدرنيسم

1-«در عمارت شمس العماره که گويي با نگاهي به عالي قاپوي اصفهان بنا شده، به ستون هاي ريخته شده از چدن برمي خوريد. گويي از ايستگاه هاي راه آهن قرن هجدهم فرانسه کپي شده اند. ساختمان شمس العماره ساختمان ترديد است. از يک سو به پاريس و مسکو و لندن نگاه مي کند و از سوي ديگر به دوران پرشکوه صفويه. در زمان پهلوي اول، يک نگاه به معماري فاشيستي آلمان است و نگاهي ديگر به معماري پرهيمنه قبل از اسلام. رژيم شبه مدرنيستي رضاخان مصمم بود که دوران اسلامي را در پرانتز بگذارد. در زمان پهلوي دوم هرگونه ترديد و دودلي از بين مي رود؛ تسليم کامل در مقابل معيارهاي مدرنيستي غرب، در حالي که در جامعه اين تناقض ادامه دارد؛ عده يي نجات را در حرکت به سوي نمادهاي گذشته مي دانند و عده يي از فرق سر تا نوک پا فرنگي شدن.»

2-«ترس از امل بودن و انگ عقب ماندگي، دست و ذهن معمار را سانسور مي کند. اثري منطقي است که هيچ اشاره يي به گذشته نداشته باشد. و براي همين حسينيه ارشاد را به يک معمار مشهور ارمني مي دهند ولي چون مثل سالن سينما در مي آيد با کمي کاشيکاري اسلاميزه مي کنند يا فلان مسجد در يکي از مشهورترين ميدان هاي شهر، آميزه يي از سالن هاي تفريح و کليساهاي دست چندم غربي را القا مي کند. از سوي ديگر معماران سنتي ضمن اجبار در استفاده از مصالح نو مثل تيرآهن و بتن آرمه، با کاشي و تزيين سعي مي کنند هر چه بيشتر فضاهايي با حال و هواي قاجاري و حتي صفوي را احيا کنند غافل از آنکه يکي از رازهاي موفقيت معماران بزرگ گذشته راه آمدن با مصالح و انکشاف طبيعت و استفاده از تکنيک هاي نو در هر زمان است.»

3- «در دو دهه اخير بارها از خود سوال کرده ام چرا بايد سنت و نوگرايي مانند دو مفهومي ادراک شوند که داراي تقابلي جاودانه هستند و چرا اين تقابل را ما پشت سر نگذاريم؟»

طراحي هاي موسوي

مهندس فارغ التحصيل دانشگاه ملي، در رزومه معماري خود چند بناي شاخص را دارد که دو تا پيش از انقلاب به سرانجام رسيده و مابقي پس از انقلاب ساخته شده اند. مرور اين بناها و خصوصيات و ويژگي هاي ساختاري و تزييناتي آنها نشان مي دهد موسوي سعي در تلفيق الگوهاي معماري مدرن و معماري سنتي ايراني (به ويژه معماري ايراني دوره اسلامي) داشته است. به جرات مي توان گفت حاصل اين تلاش به لحاظ معماري نمره قبولي مي گيرد.

1- ساختمان هاي سازمان آب اصفهان؛ اولين پروژه مهندس موسوي پس از فارغ التحصيلي. ساختمان هاي اين مجموعه تماماً آجري هستند و هنوز آن عناصري که بعدها بارها در طرح هاي مهندس تکرار مي شود (و به نوعي به امضاي معمارانه اش بدل مي شوند) به بار ننشسته اند.

2- کانون فرهنگي توحيد؛ ساختمان هاي آجري، ورود تزيينات به ساختمان (به صورت منفذهاي گل نويي) و استفاده بيشتر از نور طبيعي و دعوت آن به درون ساختمان.

3- بقعه شهداي هفتم تير (بهشت زهرا)؛ برجسته ترين اثر مهندس موسوي. به گفته خود مهندس موسوي طراحي اين بنا در شرايط اجتماعي و اعتقادي ويژه يي صورت گرفته و به خصوص، آن درگيري عاطفي که مهندس موسوي با شهداي اين بقعه داشت، او را به ساخت مجموعه يي رهنمون ساخت که چه از نظر کاربري و چه از نظر زيبايي و تناسبات فضايي، نکات نوآورانه بسياري دارد. مهندس موسوي همواره دغدغه «سنت و مدرنيته» را در طرح هايش داشته است. عناصر معماري به کاررفته در اين ساختمان تلفيق زيبايي از مفاهيم و معاني مساجد کهن ايراني با مصالح مدرن است. هم آجرکاري ها، کاشيکاري ها و شيشه کاري هاي برآمده از سنت دارد و هم آنکه گنبدها و تويزه هايي دارد از بتن عريان. کامران عدل عکاس، در يادداشتي که در مرور آثار ميرحسين نوشته است، ظرافت بازي نور بقعه شهداي هفتم تير را «حيرت انگيز» خوانده است؛ چيزي که در 40 سال عکاسي اش از بناهاي معماري، در جاي ديگري نديده است.

4- دانشگاه شاهد (اتوبان قم)؛ تاثير تجربيات معماري غربي شرق گرا (به خصوص لويي کان) در طرح مشهود است. (هر چند نتيجه کار آنچنان منسجم به نظر نمي رسد.)

5- مسجد سلمان فارسي (خيابان پاستور)؛ استفاده از بتن عريان، سازه آشکار، آجر، بازي با نور طبيعي (بالاي محراب)، خطوط قرمز تيرها و تيرچه ها و خطوط آبي حوض ها و جوي ها ديگر به امضاي طرح هاي مهندس موسوي بدل شده اند.

6- طراحي مجموعه فرهنگي صبا (خيابان وليعصر)؛ بزرگ ترين پروژه معماري مهندس موسوي يکي از مراکز مهم هنري و فرهنگي کشور است. اين مجموعه از چند قسمت کاملاً متفاوت از نظر ساختاري تشکيل شده که به مرور زمان به يکديگر پيوند داده شده اند. مجموعه فرهنگي صبا، فرصت مغتنمي براي تجربيات متفاوتي بوده که مهندس موسوي هميشه دنبال کرده است. استفاده از نور طبيعي در گالري هاي موزه، مصالح عريان (و در اين مجموعه بهره گيري گسترده از تاسيسات عريان) و همچنين استفاده عيني از تزيينات سنتي (در گالري خيال) در مقابل ساختار و سيرکولاسيون مدرن گالري هاي چند طبقه مرکزي، امتزاجي به دست مي دهد که ذهن را به ياد معماري پست مدرن مي اندازد. (اگر پست مدرن در معماري را معماري مدرن« تاريخ بدانيم.)

7- مرمت و بازسازي موزه هنرهاي معاصر فلسطين (خيابان صبا)

8- مرکز مطالعات استراتژيک تشخيص مصلحت نظام؛ پس از سال ها طراحي در فضاي پروژه هاي فرهنگي و مذهبي، با طراحي مرکز مطالعات استراتژيک، مهندس موسوي در آخرين پروژه ساخته شده خود، به سمت معماري اداري بازمي گردد؛ اين بار اما با يک برج بلندمرتبه. در اين ساختمان، جاي بتن عريان کارهاي پيشين مهندس را سنگ هاي خاکستري و سياه گرفته است. رنگ قرمز عناصر سازه يي فلزي، آبي شده و ساختمان در پرده يي شيشه يي پوشيده شده است. اگر بقعه شهدا و يادمان شهيد خرازي به گذشته و خاطرات نگاه مي اندازند، جهت اشاره مرکز مطالعات استراتژيک امروز است.

روزهاي کمي به انتخابات رياست جمهوري باقي مانده. ميرحسين موسوي در صورت پيروزي در انتخابات، در عمل نشان خواهد داد چه طرز فکري را در سياست، ورزش، اقتصاد، فرهنگ و هنر دنبال مي کند. اصول را پررنگ تر دنبال مي کند يا اصلاح امور؟ اما در اين ميان پيکر نيمه جان معماري و شهرسازي معاصر ايران بيش از هر بخشي مي تواند از حضور موسوي در راس قدرت بهره ببرد.

---

توضيح؛ نقل قول هاي مستقيم از کتاب «مروري بر آثار معماري و نقاشي ميرحسين موسوي»، انتشارات فرهنگستان هنر، پاييز و زمستان 1386

شروع شد

یک دو سه... امتحان می کنیم... سه دو یک....